سخنرانی عاشورا
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحثي را عنوان ميكرديم تحت اين عنوان كه كربلا يك حادثــه تاريخي نبود كه يك ظالمي به نام بني اميه و يزيد مظلومي را بنام امام حسين شهيد كنند و ما هم براي آنها گريه كنيم فقط، دهها و صدها زيبائي در كربلاست كه اين زيبائيها ميتواند تابلو باشداي كاش اين پرچمها و علماتهايي كه ميبرند توي خيابانها ايام سوگوارياي كاش بجاي پر طاووس و پر مرغابي و آهن به جاي اين جمادات و حيواناتي كه بي خاصيت است لاأقل كلمات امام حسين را مينوشتند كه به دنيا بگويند آقا علت اينكه ما عزاداري ميكنيم اين است كه امام حسين يك همچين فكر و عملي داشت و همچين حرفي داشت يعني اگر حرفهاي امام حسين حتي اگر روي پايــه ستوني هم نوشته بشود ستون را توي خيابان حمل كند توجيه دارد كه اين چي است تو حمل ميكني ميگوئيم امام حسين ما همچين حرفي زد.
زيبائيهايي كه در عاشورا بود چند جلسه صحبت كرديم جوانمردي و غيرت گفته شد، اصلاحات گفته شد، جمع آوري اطلاعات، برخورد با مشكلات، سادگي و زهد، صبر، تعبد به احكام، خستگي ناپذيري، قوت قلب، اخلاص، تشكر از نعمتها، جوناپذيري، اينها گفته شد اما چيزهايي كه گفته نشد يكي. . . پس ادامه بحث هفتههاي قبل است موضوع بحث هم زيبائيهاي كربلا، يا بگوئيم كربلا نمايشگاه تمام كمالات از طرف اهل بيت، از طرف امام(عليه السلام) حالا نميدانم شانزده هفده هر چه گفتهام عددش از دستم رفته يكياش اين است.
اقدام براي اصلاح تا آخرين نفس
فرض كنيم كه اگر هجده تا گفته باشيم بگوئيم امر به معروف تا آخرين نفس، ما امر به معروف ميكنيم ولي يكبار كه گفتيم گوش نداد ميگوئيم ول كن بابا به من چه، مثلاً يكبار ميگوئيم داداش سيگار نكش ديگر بعد رهايش ميكنيم بلند شو نمازت را بخوان نميخواند ميگوئيم ول كن خسته شديم ما با يكي دو بار خسته ميشويم ببينيد برادرها و عزيزاني كه پاي تلويزيون هستيد شما پدر تا كي بچهاش را ميبرد دكتر؟ آنقدر ميبريم دكتر تا بچه خوب شود هيچ پدر و مادري نميگويد من يك قرص به او دادم خوب نشد بگذار بميرد شما اگر يك جايي گير كني يك بار داد نميزني اينقدر داد ميزني تا يك راه نجاتي پيدا كني قندي را كه ميخواهند بشكنند اگر يكبار قندشكن را زدند قند نشكست نميگويند قند را توي كوچه
بيندازيم اگر ميوه درختي را ديدي كه نرسيده شاخهاش را نميشكني آنقدر صبر ميكنيم تا برسد آنقدر قند را ميزنيم تا قند بشكند آنقدر تبر ميزنيم تا چوب بشكند آنقدر به دكتر مراجعه ميكنيم تا مريض خوب بشود اگر بيماري داري و نسخهاي دست طرف بود دو تا داروخانه بسته بود برنمي گردي بگويي من رفتم هفت هشت تا داروخانه بسته بود شما بهتر است كه ديگر بميري حتي از شهرستانها هم باشد تاكسي تلفني كرايه ميكني خودت را به آب و آتش ميزني از شهر ديگر از بيمارستان ديگر پزشكي ديگر. . . اينطور نيست كه بگويي آقا من گفتم گوش نداد تا آخرين نفس. . . كربلا همه چيزهايش آخرين بود آخرين نفس، حالا شما آموزشهاي نظامي هم ديدهايد يك چيزي برايتان بگويم.
آخرين نفر، آخرين نفس، آخرين فشنگ
ميگويند رزمنده خوب اين است كه سه تا آخرين توي او باشد آخرين نفر، آخرين نفس، آخرين فشنگ، يعني اگر كسي را گرفتند هنوز فشنگ داشت پيداست كه خوب نجنگيده هنوز فشنگ داشته گير كرده است اگر نفسي داشتي و اسير شدي پيداست كه خوب دفاع نكردهاي يعني بايد گرفتار بشوي كه ديگر نفسي نباشد اگر باز نفراتي داشتي باز معلوم ميشود كه حقاش را انجام ندادهاي، رزمندهاي خوب است كه سه تا آخرين داشته باشد آخرين نفر آخرين نفس، آخرين. . . و در كربلا سه تا آخرين بود آخرين نفر علي اصغر را هم دادند آخرين فشنگ وهب در كربلا شهيد شد سر وهب را انداختند پهلوي مادرش كه داغ ببيند مادر نگاهي به سر كرد و گفت ما چيزي را كه در راه خدا دادهايم پس نميگيريم دو مرتبه از سر پسرش بجاي قلوه سنگ استفاده كرد و سر را انداخت توي كلــه كسي، يعني حتي از سر بچهشان بجاي فشنگ استفاده كردند.
آخرين نفس، امام حسين آن آخرين دقيقه و لحظاتي را هم كه در گودي قتلگاه بود كه يكي دو دقيقه بعد سر از بدن مطهرش جدا ميشد فرمود به زن و بچهي من كاري نداشته باشيد يعني دفاع از ناموس دفاع از غيرت، آخرين، امتحان هوش، آخرين نفس، آخرين نفر، آخرين فشنگ، الان توي ارتشهاي دنيا اين سه تا آخرين نيست بسياري از ارتشها تسليم ميشوند با اينكه هنوز فشنگ دارند با اينكه هنوز نفر دارند با اينكه هنوز نفس دارند كربلا براي قويترين ارتشبدهاي دنيا تابلو است ما بايد افتخار كنيم خوب اين حرف را از كجا ميگويي؟
حرفي كه ميزنم روايتي است كه در بحار است در زيارت امام حسين داريم(و تنكر المنكر) تو جلوي منكر را گرفتي(بقلبك و لسانك علي حسب طاقتك و امكانك) الان امكانات زياد است ولي مطالعه نيست كتابخانه زياد است ولي آيا مثلاً طلبههاي امروز ما. . . حالا اول از خودم بگويم كه نگويند قرائتي به ما حرف ميزند مثلاً الان طلبههاي امروز ما بيشتر باسواد هستند يا طلبههاي قديم؟ علماي امروز باسواد هستند يا علماي قديم؟ الان همه علماي امروز سر سفره كتابهاي قديمها مينشينند؟ يعني با چراغ پي سوز صدو ده جلد كتاب بحار مجلسي نوشت كه بنده پاي پرژكتور حال مطالعهي ده جلد آنرا ندارم با الاغ صلــه رحم ميكردند كه حالا همه فاميل ماشين دارند با هم قهر هستند همه توي جيبشان تلفن همراه است وسيلهي ارتباط هست اما خودشان ارتباطي با هم ندارند وسيلهاش هست خودش. . . مهر بزرگ است نماز نميخواند، مسجد بزرگ است نماز خوان نيست، كتابخانه هست مطالعه نيست، امكانات حرف اول را نميزند حرف اول را جوهر آدم ميزند(ما توي مملكتمان مشكلمان دو تا چيز است 1- كت و شلوارييهايي ميخواهيم كه خون رجايي توي بدنشان باشد 2- آخوندهايي ميخواهيم خون سيدحسن نصرالله و خون نواب صفوي و حضرت امام(رحمه الله عليه) توي بدنشان باشد جواهر داشته باشند آدم اگر جوهر داشته باشد هيچي نداشته باشد موفق است ولي اگر آدم همه امكانات را داشته باشد خودش ذاتش جوهر. . .) جوهر مثل چاهي است كه خودش آب داشته باشد اگر چاه خودش آب داشته باشد منطقه را آب ميدهد اما اگر چاه خشك باشد هي با لوله آب توي آن بريزند فايدهاي ندارد خود طرف بايد جوهر داشته باشد آدم اگر سخاوت داشته باشد روي موكت افطاري ميدهد سخاوت نداشته باشد همهي اتاق هايش قالي ابريشم است سال ميآيد و ميرود يك گرسنه روي آن سير نميشود جوهر سخاوت غير از اتاق پذيرايي است.
توجه به مشكلات و سختيهاي گذشتگان
19- توجه به تاريخ، اين يك ارزش است امام سجاد(عليه السلام) ميفرمايد توي راه كه ميرفتيم كربلا(خرجنا مع الحسين) با حسين از مكه خواستيم بيائيم كربلا(فما نزل منزلاً) هر منزلي كه پياده ميشديم براي استراحت(و لا ارتحل منه) و هر منزلي كه ميخواستند از منطقهاي كوچ كنند چه آنوقتي كه مينشستند و چه آنوقتي كه ميرفتند(ألا ذكر يحيي بن زكريا و قتله) در هر نشست و حركتي ياد حضرت زكريا ميافتاد چون مردم سر حضرت يحيي را بريدند بخاطر اينكه زن فاحشهاي علاقمند شده بود اين كشته بشود مثلاً ميگفت بعضي از مردم به قدري نا اهل هستند كه براي رضاي يك زن فاحشه سر پيغمبر را ميبرند آنوقت اينرا هي ميگفت اينكه امام حسين در هر نشست و برخاستي ميگفت ميخواهد بگويد توجه به تاريخ يعنياي كساني كه با من هستيد ممكن است براي رضاي يزيد بن معاويه سر من را هم ببرند يعني تاريخ تكرار ميشود.
اينكه آدم توجه به تاريخ داشته باشد خيلي خوب است يك جوان امروز ميگويد آخر اين چه بساطي است نه ازدواجي، نه مسكني، نه شغلي، نه چي، نه چي، اين كلاسهايي كه توي دانشگاه ميگذارند اگر از من بپرسند بهترين درس براي دانشجو براي دبيرستاني براي طلبه چيه ميگويم بهترين درس اين است كه اين مشكلاتي را كه فرمانده و مربي داشته است و مرجع تقليد مشكلاتش را گاهي براي باقيها بگويد شنيدن مشكلات قصه را حل ميكند خيلي مهم است.
يكي از مراجع از من پرسيد كه من ميخواهم براي طلبه هايم موعظه كنم چه موعظه كنم؟ گفتم موعظه نميخواهد در طلبگي بدبختي هم كشيدهاي؟ گفت بله، گفتم خاطرات بدبختيات را بگو ميگويند اِه پس آقامان هم يك همچين مشكلاتي را داشته است ديگر برايش آرام ميشود آرام ميشود قرآن به پيغمبر(صلي الله عليه و آله) ميگويد «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنْ الرُّسُلِ» الأحقاف/35 صبر كن، مشكل است؟ تمام انبياي قبل از تو هم حوصله كردند طوري نيست. (مكه يكي گفت هِ هِ گفتم چيه؟ گفت گم شدهام؟ گفتم خوشا به حالت، گفت چرا؟ گفتم تو تنهايي گم شدهاي ما با كاروان همه با هم گم شدهايم اصلاً خنديد راحت شد. ميآيد پيش من ميگويد حاج آقا قرائتي يك جواني دارم ليسانس است فوق ليسانس است ميشود براي ايشان شغل اداري. . . ميگويم توي فاميل خودمان جمعيتي داريم كه هم ليسانس هستند و هم فوق ديپلم هستند يكيشان را نتوانستهام استخدام كنم قانوناً استخدام هم نشدند ميگويد بچههاي خودت استخدام نشدند؟ ميگويم نه والله نه باالله بچههاي خودم مدركشان هم بالاست استخدام نيستند وقتي ميفهمد كه خودم چند تا بچه دارم هيچكدام استخدام نيستند. . . من هم بالاخره توي مملكت عنواني داريم قديمي ترين معاون وزير توي جمهوري اسلامي من هستم هيچ معاون وزيري سابقهاش از من بيشتر نيست از اول انقلاب معاون وزير بودهام همه بچه هايم هم ليسانس دارند استخدام هم نشدهاند اين وقتي. . . ميگويد قربانت بروم خداحافظ شما يعني وقتي. . . راحت ميشود اين اول فكر ميكند كه بچههاي من همه يك جايي دستشان بند است بعد بچهي خودش روي دستش مانده است بگوئيم آقا من هم اين مشكل. . . ميگويد آقا من مشكل دارم ميگويم خوشا به حالت ميگويد چرا؟ ميگويم من چهار تا مشكل دارم تو يك مشكل داري اينكه انسان ياد ديگران بيفتد طوري نيست خدا به پيغمبرش ميگويد «قُلْ إِنْ أَدْرِي» الجن/25 به مردم بگو من بلد نيستم تا من طلبه اگر سوالي از من كردند بگويم آقا بلد نيستم چون پيغمبر گفت بلد نيستم من راحت شدم اگر من بگويم بلد نيستم خواهند گفت كه آقا شيخ سواد ندارد؟ باسمه تعالي سواد ندارم ميخواهي بگويي چه؟ وقتي، توجه به تاريخ. . . بابا بزرگترها گفتند بلد نيستم انبياي قبل هم صبر كردند به اين آقاي مرجع تقليد گفتم ميشود شما يكي از خاطرههاي بدبختيات را براي من بگويي؟ گفت يكبار ميخواستم غسل كنم پول نداشتم هر چه اينطرف و آنطرف رفتم پول نداشتم به حمامي بدهم به آن آقاي حمامي گفتم ميشود من ساعتام را پهلوي شما گرو بگذارم من غسل كنم ميگفت ساعتم را پهلوي حمامي گرو گذاشتم رفتم غسل كردم گفتم خوب اينرا به طلبهها بگو كه اگر بي پول هستند غصه نخورند. اين خيلي شيرين است توجه به تاريخ، مثلاً اينهايي كه توي جبههها بودهاند اينهايي كه ايثار كردهاند اينهايي كه. . . آنوقت قرآن خيلي از اين حرفها زده است) ميگويد «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ» مريم/16 نگذار تاريخ مريم كهنه بشود «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ» مريم/41 پيغمبر تاريخ ابراهيم را بگو تا الگوي مردها باشد تاريخ مريم را بگو تا الگوي زنها باشد چه سختيهايي كشيدند.
استفاده از تمثيل در سخن امام حسين(ع)
20- استفاده از تمثيل: مثال زدن، آقا مثل غوغا ميكند يكي از دوستان اين سخنرانيهاي الان دههي سوم است كه سخنراني ميكنم بيست و پنج سال است كه توي تلويزيون هستم سخنرانيهاي هفده سال را گوش كرده ضرب المثل هايش را در آورده است طنزهايش را در آورده خاطراتش را در آورده هر كدامش يك كتاب شده است آنوقت تمثيل خيلي غوغا ميكند خود شما اگر بدانيد يك ضرب المثل بزنيد بسياري از مشكلات حل ميشود. صلواتي بفرستيد.
مرحوم مطهري زمان شاه در يكي از استانها سخنراني ميكرد موضوع بحثاش اين بود كه اگر كسي سي سالگي چهل سالگي پنجاه سالگي گناه كرد چرا قرآن ميگويد «خَالِدِينَ فِيهَا» البقرة/162 تا ابد توي جهنم ميسوزد، خوب اگر خدا عادل است ما ده سال كه گناه كردهايم ده سال بسوزيم چرا ده سال گناه كردهايم ميفرمايد جاودانه. . . ايشان يك بحث علمي داشت كه خلاصهاش اين بود كه جزا اگر قراردادي باشد ميشود چانه زد مثلاً ميگويند آقا هر كس از چراغ قرمز رد شد فرض كنيد كه ده هزار تومان بيائيم بگويئم آقا ده هزار تومان چيه و چيه چانه بزنيم ده هزار تومان را پنج هزار تومان كنيم چون قراردادي است چيزهاي قراردادي را ميشود چانه زد و پائين آورد اما چيزهايي كه طبيعي است شما دو ليتر هم گريه كني فايدهاي ندارد مثلاً شما خمير شور دادهاي به نانوا نانوا زده به تنور نان شور به تو ميدهد حالا دو ليتر گريه كن اگر به اندازه اقيانوسها هم گريه كني اين خمير شوري كه دادهاي جز نان شور نيست زاويه قائمه است حالا همه اساتيد رياضي بنشينند پاي زاويــه قائمه گريه كنند زمين حركت ميكند حالا گاليله را آوردند گفتند غلط ميكني كه زمين حركت ميكند بگو زمين حركت نميكند گفت حركت نميكند ولي تو حركت خودت را بكن چيزهاي طبيعي با التماس و چانه تغيير نميكند خلاصه ايشان بحث كرد كه جزا گاهي قراردادي است ميشود بحث كرد گاهي طبيعي است و قابل چانه زدن نيست دندان شما سفيد است حالا مادرت دو ليتر گريه كند كه من ميخواهم دندان بچهام قهوهاي باشد فايدهاي ندارد آب جوش داغ است، بالاخره فرمايشات ايشان كه تمام شد من ديدم كه بعضي هنوز يك چيزي توي مخشان هست همه درست نفهميدند با اينكه ايشان خيلي زحمت كشيد من گفتم حضرت استاد اجازه ميفرمائيد من بيايم بغل شما يك ضرب المثل بزنم؟ مرحوم مطهري فرمود بيا بالا رفتيم بالاي آن بلندي رفتم گفتم هر كس حرف استاد را فهميد الحمدلله رب العالمين هر كس حرف استاد را نفهميد چرا ما چند سال گناه ميكنيم اما تا ابد ميسوزيم؟ جواب، شما يك دقيقه با چاقو ميزني توي چشمات تا ابد كور هستي گناه شما يك ثانيه كوري دائمي است. تمثيل خيلي خوب است.
عرض كنم به حضور شما كه صبح با يك كسي صحبت ميكرديم كه. . . ميگفت شما چرا روي خاك سجده ميكنيد، اشكالي دارد شيعه نماز خودش را بخواند سني هم نماز خودش را بخواند كار به هم نداشته باشند وحدت شيعه و سني يعني وحدت در هدف ديگر حالا هر يك لباسي ميخواهد بپوشد آزادش بگذاريد اختيارش با خودش است ديدم اين چانه ميزند گفتم حالا كه چانه ميزني من يك مثال ميزنم ببين شما اگر مريض شوي يك قرصات را يك دكتر بگويد بخور يك قرصي را دو تا دكتر ميگويد بخورد شما اگر مريض باشي از كدام قرصها ميخوري؟ با هم بگوئيد، ميگوئيم آن قرصي كه دو تا دكتر. . . ما اگر به خاك سجده كنيم دو تا دكتر ميگويند نمازت درست است هم دكترهاي شيعه هم دكترهاي سني اما اگر روي قالي نماز بخوانيم يك دكتر ميگويد نماز تو درست است يك دكتر ميگويد نمازت درست نيست حالا من روي سنگ سجده ميكنم دليل خيلي. . . اصحاب پيغمبر هم همينطور، بنابراين استفاده از مثل خيلي خوب است ميگويد خدا عادل است ميگوئيم بله، ميگويد اگر خدا عادل است اين زهر مار چه خاصيتي دارد؟ زهر مار سالي يك نفر را ميكشد ميگوئيم زهر مار در جاي خودش خوب است قرآن يك آيه دارد ميگويد خداوند در هستي نمره نوزده و نيم خلق نكرده است «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» السجدة/7 آنچه خدا آفريده نمرهاش بيست است بنابراين نميتوانيم بگوئيم زنها ناقص هستند قرآن ميگويد زنها هم جزو كل شي هستند مرد هم بيست است بچه هم بيست است همه چيزي نمرهاش بيست بگويي، بگويد آقا زهر مار چه بيستياي دارد ميگويم زهر مار در جاي خودش نمرهاش بيست است مثل آب دهان كه در دهان نمرهاش بيست است بعد اگر پرت شد تف ميشود و بد ميشود اگر تف بد بود معنايش اين نيست كه آب دهان هم بد باشد هر چيزي را بايد در جاي خودش نمره بدهد زهر مار در بدن مار نمرهاش بيست است بله جا بجا. . . ابرو روي چشم نمرهاش بيست است چرا؟ براي اينكه خورشيد ميخواهد بتابد روي چشم اين ابرو جلوي فشار نور را ميگيرد كه نور به چشم بعد اگر ابرو بيايد اينجا ممكن است نمرهاش صفر باشد.
امام حسين در مسير راه چند تا مثل زد استفاده از تمثيل، اول فرمود(خط الموت علي ولدآدم مخط القلاده علي جيد الفتات) مرگ براي بشر مثل گردنبند توي گردن عروس است اين خيلي است. . . گردنبند نه توي سينــه هر زني توي سينــه عروس، (محط القلاده) قلاده يعني گردنبند(علي جيد الفتاه) گردنبند توي سينهي دختر، امام حسين چه ديدي دارد كه مرگ را اينقدر زيبا ميبيند يا ميفرمايد دنيا چيزي نيست مثال دنيا مثال ظرف آبي است كه ميشورند دمر ميكنند يك مقدار آب توي كاسه ميماند فرمود دنيا پهلوي آخرت مثل يك مقدار آبي است كه ته ظرف ميماند يا مثلاً ميفرمايد شما من را بكشيد اما بدانيد كه بعد از من شما ديگر روز خوشي نميبينيد مگر به مقداري كه(يركب الفرس) يعني به اندازه سوار شدن به اسب يعني لحظات كمي را به شما خوش خواهد گذشت بعد جنايتكاراني بر شما. . . كساني بر شما حكومت خواهند كرد كه دمار از روزگار شما در خواهند آورد مثل ميزند به سوار شدن اسب مثل ميزند به آبي كه ته ظرف مانده است مثل ميزند گردنبند يك روز فرمود چيزي به قيامت نيست مرگ يك پل است سعي كنيد از اين پل رد شويد قصه حل است تشبيهات و تمثيلاتي كه امام دارد.
شهادت امام حسين(ع) براي هدايت، نه شفاعت
21- شهادت براي هدايت: الان ميگويند امام حسين شهيد شد تا گناهان ما بخشيده بشود خوب اين عقيده شبيه عقيده مسيحيها است كه ميگويند عيسي را به دار آويختند كه گناهاي مسيحيها بخشيده شود او فداي ما شد ما همه غرق گناهيم يك حسين داريم شما نماز نميخواني نخوان روزه هم ميخوري بخور، فحش هم ميدهي بده، ربا هم ميخوري بخور، فقط روز عاشورا بيا عزاداري كن اين شهادت براي اين است كه خداوند همه گناهان ما را ببخشد؟ اينطور نيست شهادت براي هدايت است از كجا ميگويي؟ در زيارت اربعين امام حسين داريم(وبذل مهجته مهجه) خونش را بخشيد براي چي(ليستنقذ عبادك من الضلاله) تا عباد را از گمراهي بيرون بياورد(والجهاله) مردم را از جهل بيرون بياورد(والعمي) مردم را از كوري بيرون بياورد(والشك و الارتياب) مردم را از شك و ريب بيرون بياورد(ألي باب الهدي) امام حسين شهيد شد تا مردم چشمشان باز بشود، رئيس حكومت اسلامي كي بايد باشد؟ بيت المال بايد دست كي باشد؟ گاهي وقتها انسان يك عملي را انجام ميدهد كه مردم را متوجه كند امام حسين شهيد نشد براي فقط ثوابش، شهيد بشود براي شفاعتش، البته ثواب دارد شفاعت هم ميكند همه درست اما هدف امام حسين هدايت بود. پيام كربلا: نترسيدن از دشمن
نترسيدن بدون هيچ امكاناتي، يك چيزي برايتان بگويم ابوالفضل دست راستش جدا شد بعد هم دست چپش، ميدانيد وقتي دو تا دستش افتاد چي گفت؟ الله اكبر، حالا بوش يا آمريكا ايران را تهديد كنند ايرانيها پاي روضهاي نشستهاند كه ابوالفضل فرمود، چي فرمود؟ وقتي دو تا دستش قطع شد، فرمود(يا نفس)اي نفس ابوالفضل(لا تخش من الكفار) از كفار نترس، يعني آنوقتي كه. . . ما الان تمام امكاناتي كه دنيا دارد به لطف خدا داريم تجربهي جنگ را داريم ايمان داريم، جوان داريم، اسلحه داريم، توليد اسلحه داريم، عقل داريم، اتحاد داريم، فرمانده عادل مجتهد داريم، اگر هيچي نداشته باشيم، آب نداشته باشيم مشك هم پاره بشود دو تا دست هم نداشته باشيم تازه ابوالفضل از كربلا پيغام داد گفت آنوقتي هم كه دو تا دستت قطع شد يعني هيچ هيچ هيچ، هيچ امكانات دفاعياي نداري باز هم بگو(لا تخش من الكفار) از كفار نترس اصلاً علت اينكه آمريكاييها و صهيونيستها بودجهاي گذاشتهاند براي يك مشت اساتيد دانشگاه كه اين شيعه چي است؟ چون ما تمام دنيا را آرام كرديم اين شيعه توي استخوان است منصور دوانقي ميگفت ما همه جا را گرفتيم اين امام صادق(عليه السلام)توي گلويمان است نه ميآيد بيرون نه ميشود آنرا قورت داد الان استخوان توي گلوي جنايتكارها الان لبنان دارد ميشود بچههاي فلسطين هستند ايران هستند اين چيه؟ اين روضه مهم است جوانهاي. . . ميخواهم بگويم روضه مال قديميها نيست روشنفكرهاي ما تحصيلكردگان ما بايد ايام عزاداري بنشينند و بگويند عجب! ابوالفضل هيچي نداشت باز هم گفت نترس آنوقت تو همه چيزي داري باز هم ميترسي(يا نفس لا تخش من الكفار) اينها را. . .
روي علماتها اينها را بنويسند من غصه ميخورم هم از مسجدها غصه ميخورم هم از هيئتها، مسجدها ميروي كاشي كاري نوشته هيچ جني نميتواند يك متر آنرا بخواند روان بنويس آقا خط كوفي است به من چه كه خط كوفي است سيخي است ميخي است من پول از مردم بگيريم احياء خط كوفي آنوقت جوانهايمان نفهمند كه اين چيه؟ اسرار نماز را قشنگ بنويس يك جوان هم كه آمد دو دقيقه ديگر كه آقا ميآيد براي نماز اين دو دقيقه اسرار نماز را بفهمد اگر بناست پرچمي بلند بشود بگوئيم كه چي است رمز اينكه ايران ميگويد از آمريكا نميترسيم چون ابوالفضل دارد و ابوالفضل هم اين پيام را داده است پيام ابوالفضل را دنيا هم بداند دنيا هم در مقابل آمريكا شاخ و شانه ميكشد منتهي نميخواهند كه ما بفهميم عكس آوردهاند توي خيابان پنجاه متر خوب اين چي توي آن هست هيكل، پيامش چيه؟ نميدانم چيه، عكس كه پيام ندارد تفكر پيام دارد شما يك عمامه بزرگ سر من بگذرا عمامه بزرگ كه پيام ندارد ببين من چي ميگويم عكس ابوالفضل را قاب ميكنند چهل متر در هشتاد متر فرض كنيد، اين يعني چه؟ ببينيد پيام ابوالفضل چيه؟ فرمود هيچي ندارم اما از دشمن نميترسم اين مكتب است يك بچه دبيرستاني يك دانشجو همه اين را ياد بگيرند بيمه ميشوند اصلاً اينرا حفظ كنند(يا نفس لا تخش من الكفار) دو تا كلمه حفظ كنيم. (فما الموت الا قنطره) مرگ پل است حفظ كنيم.
خدايا، عجب مكتبي داريم، اينكه ميگويند مكتب اسلام غني است اين است حالا اين يك جمله است قرآن هر حرفش يك نكته دارد حالا اين همه شعرش يك نكته دارد من دارم تفسير مينويسم گاهي ميرسيم به اينكه يك واو يك پيام دارد يك الف پيام دارد نون آن يك پيام ديگر دارد همهاش پيام است مثلا ميبينيم كه خدا يكجا يكبار قسم خورده است بعضي جاها خدا دو تا قسم خورده است بعضي جاها خدا سه تا قسم خورده است بعضي جاها چهار تا قسم خورده است بعضي جاها پنج تا قسم خورده است بعضي جاها يازده تا قسم خورده است آنوقت هر كدام از اينها يك كد دارد آنوقت آنجاهايي كه يازده تا قسم خورده است گفته «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» الشمس/9 يازده تا قسم ميخورد ميگويد رستگار كسي است كه تزكيه باشد نگو فلاني فلاني خوشبخت است خانه و ماشين و تلفن دارد متكبر است به كسي سلام نميكند فلاني يك كيلو طلا دارد بله ولي دو سال است كه با دختر عمهاش قهر است دختر بي طلايي كه با دختر. . . دختر با دختر پسر با پسر، يعني صلهي رحم براي ما ارزش است نه طلا وگرنه شما سه كيلو طلا داشته باش توي دلت هم كينه باشد «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» اين قصهي انسان سازي و خودسازي و تربيت به قدري است كه خدا به آن يازده تا قسم خورده است به هر چيزي يا يك دانه قسم خورده است يا دو تا يا سه تا يا چهار تا يا پنج تا تنها سورهاي كه يازده تا قسم خورده است براي اينست كه بگويد اصل تربيت است تعليم و تزكيه افرادي هستند كه مدركشان بالاست ولي آدم نيستند تحصيلكرده است مغرور است متكبر است حسود است، اينها حساب دارد.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز معرفت ما را عشق ما نسبت به خودت و اوليائت و راهت بيشتر و ما را عاشق راهت قرار بده.
هر كجا دشمن شاد ميشود نسبت به ما خدايا ما را دشمن شاد مكن.
هر نقشهاي عليه اسلام و مسلمين هر كجاي كره زمين كشيده ميشود نقشهاش را نقش بر آب و نقاش نا اهلش را نابود بفرما.
كشور ما امت اسلامي مسلمين لبنان و فلسطين و عراق، مسلمين جهان را در پناه آقا حضرت مهدي(عليه السلام) حفظ بفرما.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته